قیام در عصر غیبت

بررسی فقهی، تاریخی، اعتقادی بحث قیام و انقلاب

بررسی فقهی، تاریخی، اعتقادی بحث قیام و انقلاب

قیام در عصر غیبت

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
مسأله ی قیام و انقلاب بارها از جهات مختلف مورد بررسی قرار گرفته، اما متأسفانه معمولا با پیش فرضهای ذهنی و تحت تأثیرات فضای سیاسی از دقت مورد نظر منحرف می گردد.
در این صفحه امیدواریم بتوانیم آنچنان که شایسته است این مسأله را مورد کنکاش قرار دهیم.
بعون الله و توقیقه

۵ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

ما هم می شود قیام کنیم؟!

سم الله الرحمن الرحیم
ما هم می شود قیام کنیم؟!

 

مهم ترین بهانه ی مبارزه طلبان در رد روایات نهی از #قیام، مخالفت این ادله با ضرورت اسلام و آیات جهاد و دفاع از مظلومین و... است. ادّعای آنان اینست که این ادلّه قابل تخصیص نیست و باید همیشه به آن عمل شود، در حالیکه از جهت عملی لزوم همیشگی جهاد امکان ندارد و خود این افراد هم نمی توانند به آن ملتزم شوند.
برای مثال این یک واقعیّت محسوس و انکار ناپذیر است که هم اکنون در سطوح بالای دولت و مسؤولین فساد و ظلم قابل توجهی مشاهده می شود. هرچند اصولگرایان و بسیجی ها، ریاست جمهوری یا کابینه ی او را مسؤول این فسادها و در اثر عدم توجه به تفکرات رهبر می دانند.امّا منشأ این فساد هر چه باشد، مسأله ایست که آشکارا با آن درگیریم و اعتراضات مردمی و انتقادات نخبگان نیز در رفع آن تأثیری نداشته است.

✔️ هم اکنون از مبارزه طلبان می پرسیم: مگر مبارزه با ظلم و فساد از اصول اساسی مکتب اسلام نبود که هرگز قابل تخصیص نیست؟ هم اکنون تکلیف ما را روشن کنید! آیا می توانیم برای رفع این ستم های فراگیر جامعه دست به سلاح برده و به سران دولت حمله ور شویم؟
مطمئنا هیچگاه پاسخ مثبتی دریافت نخواهیم کرد! و توجیه آن هر چه باشد خود نقضی بر تخصیص بردار نبودن ادلّه ی جهاد با ستمگران و مفسدین است.این ادلّه نیز مانند تمام قوانین اسلام تابع شرایط خاصّ خود هستند که در دیگر روایات بیان شده و وجهی برای کنار گذاشتن ادلّه ی مخصّصه نیست.

 

بسم الله الرحمن الرحیم
❓چرا امام صادق علیه السلام برای زید طلب مغفرت کرد یا در سوگ او گریست؟

 

یکی از سؤالاتی که در زمینه ی بحث #قیام مطرح می شود این است که اگر قیام کردن مشروع نبوده چرا در برخی روایات امام علیه السلام برای زید طلب مغفرت کرده،‌ در سوگش ابراز غم نموده و یا به بازماندگان او لطف کرده اند؟

✳️پاسخ:

1️⃣. طلب آمرزش یا گریستن برای کسی نشان دهنده ی صحیح بودن تمام کردار او نیست، واضحست که زید حتی با اقدام اشتباهش،‌بالاخره عموی امام صادق علیه السلام بوده و به طرز مظلومانه ای کشته شده است. طلب مغفرت برای فرد گنهکار هیچ به معنای تأیید گناه او نیست.
چنانچه اقدام زید مورد تأیید بود باید قبل از کشته شدنش اصحاب را به یاری او ترغیب می فرمودند، و گرنه بیشتر شبیه نوشدارو پس از مرگ سهراب خواهد شد! در حالیکه نه تنها هیچ روایت معتبری به این شکل نداریم، بلکه طبق گزارش ها بین اصحاب امام صادق علیه السلام مشخص بوده اقدام وی صحیح نیست و با وی مناظره می کرده اند.

2️⃣. ما وقتی مبحث قیام یا هر حکم شرعی هر فعل دیگری را در نظر می گیریم، صورت مسأله ی ما صرفاً اصل آن فعل است؛ اما فردی که آن فعل را انجام داده ممکن است شرایط خاصی داشته باشد که نتوان به راحتی وضعیت وی را مشخص کرد.
برای مثال: واضح است که جنگ با امام معصوم علیه السلام و مقابله با ایشان گناهی نابخشودنی و بلکه موجب کفر است. در عین حال، قضاوت ما درباره ی حرّ بن یزید ریاحی این چنین نیست، با وجود اینکه وی راه امام حسین علیه السلام را بست و چه بسا اگر وی نبود این فجایع اصلا رقم نمی خورد.
در مورد زید هم روایات معتبر بالاتفاق عمل وی را نادرست می شمارند و امام باقر و امام صادق علیهما السلام او را از این اقدام نهی کرده بودند،‌ اما شاید اقدام خودسرانه ی او ناشی از غیرت شدید و عدم تحملش نسبت به ستم هشام بن عبد الملک بوده تا جایی که نهی امام علیه السلام را برای خود توجیه می کرده و یا در آخرین لحظات توبه کرده است، چنانچه از برخی روایات استفاده می شود.

🔷قرآن بسندگی سیاسی

بسم الله الرحمن الرحیم
🔷قرآن بسندگی سیاسی

 

  بازشدن دروازه های فرهنگی ایران به روی اندیشه های تجدد گرایانه ی غربی، تحوّلات زیادی در افکار اندیشمندان مسلمان پدید آورد. از مهمترین آنها این بود که برای افناع پیشینه مذهبی خود و نیز عرضه ی افکار خود به جامعه ی مسلمان ، ناچار بودند به این افکار رنگ اسلامی هم بزنند و آنها را از دل دین استخراج کنند.
طبعا این انتظار بی موردی بود که بتوان نصّ صریحی برای تأیید آرمان های این متفکّرین، از سنّت اسلامی یافت. از این رو، دست به دامن آیات یا روایاتی کلّی شدند که با کمی تفسیر می توانست مقصود آنان را تأمین کند. اینجا بود که بازار تمسّک به آیات جهاد، ولایت امر، رسیدگی به مستضعفان و... داغ شد.
در این میان، نقش مفسّرین اصلی قرآن، یعنی اهل بیت علیهم السلام، کمرنگ شد؛ زیرا بررسی و کنکاش در روایات خود زحمت و تخصّص بالایی لازم داشت، و معمولاً هم نتیجه ی بحث، خارج از هدف این نواندیشان می شد. همچنین آیات به صورتی گزینشی و تک بُعدی انتخاب شده و به آیاتی که خلاف هدف مطلوب را می داد، نمی پرداختند.
این در حالیست که با نگاه تک بُعدی به آیات، هر نتیجه ی دلبخواهی را می توان گرفت! مثلاً اهل سنّت برای تصحیح شوری به آیه ی شریفه ی «وأمرهم شوری بینهم»، برای حجّیّت اجماع در انتخاب امام و نیز عدالت صحابه  به آیات شریفه ای همچون «کنتم خیر أمّة...»، برای لزوم اطاعت از مطلق حاکمان به آیه ی مبارکه ی اولی الأمر تمسّک می کنند!

به عنوان نمونه ای از این استفاده های کلّی، بحث جهاد و امر به معروفست. این حرفیست که در محافلشان زیاد تکرار می کنند: «ده ها آیه و روایت در مورد تشویق به جهاد و امر به معروف و... داریم و نمی شود آنها را کنار گذاشت».
 اما تکلیف ده ها روایتی که مقصود این آیات را بیان کرده و تصدّی جهاد را منحصر در امام می شمارد، چه می شود؟!
جالبست بدانید که در میان ده ها روایتی که از دوران غیبت خبر داده یا وظایف شیعیان را برای آن زمان بیان می کند، حتی یک روایت صحیح و صریح نداریم که شیعیان را موظّف به #قیام و تشکیل حکومت کرده باشد!


 

دعا، کوبنده ترین سلاح مبارزه با سلطان ستمگر

بسم الله الرحمن الرحیم
📌دعا، کوبنده ترین سلاح مبارزه با سلطان ستمگر

 

🔸پیش از این بارها بر این تأکید شد که بر خلاف تبلیغات رسانه ای و برداشتهای سلیقه ای از سیره اهل بیت علیهم السلام، هرگز شیوه ی مقابله ی مسلحانه روش آنان نبوده و بلکه بیشتر روایات، مراعات تقیّه و عدم رویارویی مستقیم را توصیه می کنند.

یک نمونه ی جالب از این توصیه ها را می توان در روایت زیر دید که امام کاظم علیه السلام ضمن سفارش به عدم تقابل مستقیم با منصور دوانیقی، از شیعیان در خواست می کنند که به درگاه الهی روی آورده و مرگ او را بخواهند. صد البتّه این توصیه به ثمر می نشیند و پس از دعای عمومی شیعیان، مرگ منصور به صورت ناگهانی فرا می رسد!
این گزارش آموزنده را که حاوی نکات مهمّی در عرصه های مختلفست با هم مرور کنیم:

✅ابو ولّاد می گوید: در مدینه بر امام کاظم علیه السلام داخل شدم و مبلغی همراه من بود که آن را به حضرت رساندم.
حضرت فرمود: «به اصحاب خود بگو: از خدای عز و جل تقوا پیشه کنید؛ شما در زمان سلطنت آن زورگو -یعنی منصور دوانیقی- هستید؛ پس زبان های خود را حفظ کنید و بر جان و دین خود تقیه نمایید، و هر آنچه را بر ما و خودتان از آن بیمناکید، با دعا دفع کنید؛ زیرا به خدا قسم دعا کردن و از خدا خواستن، بلا را بر می گرداند، اگر چه مقدر و حتمی گشته باشد و فقط امضای آن مانده باشد؛ پس خداوند را بخوانید و از او درخواست کنید که بلا را از شما دور می گرداند. پس در دعا پافشاری کنید که خدا آن بلا را از شما کفایت فرماید».

ابو ولّاد می گوید: وقتی گفتار امام کاظم را به اصحابم رساندم، آنان به آن عمل نموده و علیه منصور دوانیقی دعا کردند. و این موضوع در سالی بود که منصور به مکه آمده بود؛ پس پیش از تمام کردن مناسکش در نزدیکی چاه میمون مُرد و خداوند ما را از شر او راحت کرد.

 ابو ولّاد می گوید: من در آن سال به حج رفته بودم؛ پس بر امام کاظم علیه السلام داخل شدم؛ حضرت فرمود: «ای ابو ولّاد! دیدی این امر من و تشویق شما برای نفرین کردن منصور دوانیقی چگونه به نتیجه رسید؟ ای ابو ولّاد! هیچ بلایی نیست که بر بنده مؤمن نازل می شود و خدا دعا کردن را بر آن بنده الهام می کند، مگر این که برطرف کردن آن بلا نزدیک باشد؛ و هیچ بلایی نیست که بر بنده مؤمن نازل می شود و خدا آن بنده را از دعا کردن باز می دارد، مگر این که آن بلا طولانی باشد؛ پس هرگاه بلایی نازل شد، بر شما باد به دعا کردن!»
(بحار الانوار ۹۰/ ۲۹۸؛ برگرفته از ترجمه ی بحار مندرج در سایت قائمیه)

آفت رویکرد تأویلی در نتیجه گیری های سیاسی

بسم الله الرحمن الرحیم
آفت رویکرد تأویلی در نتیجه گیری های سیاسی
✍🏻 محمود رفاهی فرد، (در تالار مباحثه (http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=2314&pid=8415#pid8415))

(البته پس از چندی توسط مسئولین سایت حذف شد!!)

 

 

🔸رویکرد تاویلی به نصوص دینی، در انحاء گوناگونی ظاهر می شود. گاهی تاویل ارائه شده، همراستا با معنای ظاهر است و از مستند معتبری هم برخوردار است (مانند این که روایت معتبری، تاویلی را برای آیه ای ذکر کند)؛ گاهی، تاویل ارائه شده،از مستند معتبری برخوردار نیست اما همراستا با معنای ظاهر است و می توان آن را به عنوان تاویلی محتمل پذیرفت. اما گاهی معنایی که مطرح می شود نه تنها از مستند معتبری برخوردار نیست بلکه کاملا بر خلاف معنای ظاهر عبارت است و به نوعی، عبارت را از معنایی که برای افاده ی آن القاء شده، تهی می کند. این نحوه تاویل که به تعبیر برخی می توان آن را تلاعب با آیات و روایات نامید، در برخی جریان های فکری نمونه های فراوانی دارد (مانند عذاب را از عذب دانستن و گوارای کافر معرفی کردن، غرق شدن فرعون در محبت الهی، عتاب حضرت موسی نسبت به حضرت هارون به این جهت که با گوساله پرستی مخالفت کرده و ...)

🔸گرچه این نحوه نگاه به نصوص دینی بیشتر در مسائل مربوط به توحید و معاد مطرح شده، اما در چند دهه ی اخیر و به تبعِ جو غالب سیاسی، شاهد سرایت این رویکرد به مسائل مربوط به امامت و نیز احکام فقهی هستیم. مثلا در کتاب "ولایت فقیه در حکومت اسلام" که از القائات سید محمد حسین طهرانی (مشهور به علامه طهرانی) تدوین شده است در توضیح حدیثی که صاحب هر قیامی قبل قیام امام زمان علیه السلام را طاغوت معرفی می کند آمده است:

"از قرینه‌ قَبْلَ قِیَامِ الْقَآئِمْ‌ مى توان استفاده کرد که آن رایتى که برداشته شود... آن رایتى است که در مقابل رایت قائم است....و ولایتى را که به خود نسبت مى‌دهد در مقابل ولایت قائم علیه السّلام است نه مندکّ و فانى در ولایت و قیام قائم، و نه در مسیر و ممشاى آن حضرت."

▪️مشاهده می شود که چه طور گوینده، به قرینه ی تعبیر "قبل قیام القائم" (!!!) ادعا کرده که این حدیث، شامل قیامی که مندکّ و فانی در ولایت و قیام قائم باشد نمی شود!

{و البته لازم به ذکر است که روایات نهی از قیام،‌ بیان های متفاوتی دارد که این توجیه آبکی در آن ها قابل تطبیق نیست؛ برای مثال در برخی از آنها بر این تأکید شده که تا زمان خروج سفیانی حرکتی نکنید (وسائل ۱۵/ ۵۲)}

🔸نمونه ی دیگر، مطلبی بود که چندی پیش در یادداشت یکی از شخصیت های رسانه ای منتشر شد. در آن یادداشت در توضیح حدیث "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتۀ حاهلیه" آمده بود که بعضی افراد به امام زمان علیه السلام معتقدند ولی با این حال نمی توان پذیرفت که از مات میتۀ جاهلیه خارج اند (مثال زده بود به "جریان شیرازی ها") و از این مطلب، نتیجه گرفته بود که باید به مراتب امامت قائل شویم (یعنی ولی فقیه هم مرتبه ای از امامت را دارد و چون اینها نسبت به این مرتبه باور ندارند مصداق مات میتۀ حاهلیه می شوند)!

✔️... کَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ الْکِتَابِ‏ وَ لَیْسَ الْکِتَابُ إِمَامَهُمْ لَمْ یَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنَ الْحَقِّ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَمْ یَعْرِفُوا مِنَ الْکِتَابِ إِلَّا خَطَّهُ وَ زَبْرَه‏...
 چنان است که گویى آنان پیشوایان قرآنند و قرآن پیشواى ایشان نیست! پس در نزد ایشان چیزى جز نام قرآن باقى نماند، و جز خط و نوشتن آن چیزى دیگر ندانند ..